شیرین
شهر اشباح در مقایسه با سایر تولیدات میازاکی (که من دیده ام و تمامشان نیست) کمی هالیوودی است. پیروزیِ صریحِ مذهبی دارد. شعارزده است. تلخیِ شرقیِ مثلا همسایه من توتورو را که در آن بیماری بی درمان می ماند حتی اگر کودکی باشی عاشق، جستجوگر، فعال، رهرو و ...، یا مثلا تلخیِ شاهزاده خانم مونوکه را که در آن صلح ناممکن ترین چیز است حتی با رد و بدل شدنِ بوسه ها و به زمین آمدن فرشتگان، یا تلخیِ پونیو که داشتن را در از دست دادن تعریف می کند حتی اگر معجزه ای باشی یا سیاه پوشیِ ابدیِ جادوگرانِ سرویس حمل و نقلِ کیکی، یا پنهانیِ دنیای پشت ابرهای porco rosso،یا شکست بودنِ پیروزیِ باد بر می خیزد و ... را ندارد. شهر اشباح، پیروزیِ مطلقِ حق بر باطل است. باطل هم مطلقا باطل است. حتی زشت روست. به پوسترِ فیلم نگاه کنید. مبارزی را نمایش می دهد مصمم؛ ندیده پیروز. بقیه ساخته های میازاکی را هم جستجو کنید و پوسترها را ببینید. تردید و تعلیق هست، حتی اگر لبخند و شادمانی هم باشد. اطمینان فقط در این یکی است (بیشترِ پوسترها دست های چیهیرو را بیرون از کادر برده اند تا مشت شده تصور کردنشان در کنار آستین های بالازده ممکن شود و تردیدِ دست های باز از تصویرِ نماینده فیلم گرفته شود)، گیرم در غیبت لبخند.
spirited away/Sen to Chihiro no Kamikakushi(Hayao Miyazaki)-2001
کلمات کلیدی : دهه 2000، هایائو میازاکی
» نظر